براي تست
Sunday, February 18, 2007
Thursday, September 14, 2006
Sunday, October 23, 2005
Saturday, June 25, 2005
و سرانجام شكست و تحقير
و سرانجام شكست و تحقير
ما هرچند ناخواسته در دوراني بهسر ميبريم كه پوپوليسم وجه بارز آن بهشمار ميرود. پوپوليسمي كه بر دوش باورهاي مذهبي مردم و فقر تاريخي اين گروه كه در هيچ خيزشي چيزي را بهدست نياورده، بلكه فقط سلب كرده است. چه انتخاب خاتمي و چه اينك انتخاب احمدينژاد مديون جنبشي خودبخودي بود كه خونبهايش را نه صاحبان قدرت بلكه خود شركتكنندگانش دادند. و نميدانم بايد متاسف بود يا نه كه به هاشمي رأي داديم. نيت ما رهايي از دام فاشيسم بود. آيا درك خواهد شد كه ده ميليون نفر مخالف فاشيسماند يا نه؟
در اين لحظات كه اين كلمات يادداشت ميشود، نگرانم. نگران راهي كه هرچند هيچگاه بهكمال نمي رسيد اما نشانههايي از حضور تعقل در دنياي خفقان باري داشت كه با رنج و تحمل ونه از راه چانهزنيهاي رو در رو با صاحبان قدرت بلمه در فرآيندي تاريخي كه جهاني شدن آن را بهوجود آورده بود، بدان نائل شده بوديم. مردمي كه براي 50000 هزارتومان به كروبي رأي داده بودند، اين بار به احمدينژاد رأي داده بودند. آرايي كه در دور اول به هاشمي داده شد، اين بار رشد نازلتري داشت. پوپوليسم و فاشيسم همواره به دنبال نفي بوده است و نه به بهدنبال اثبات يا ايجاب. و سرانجام هر دو سر اين طيف قدرت را تغذيه ميكردند
اينك ماييم و چهار سال ديگر كه طرفه چهار سال ديگر شخصي همچون ناطق نوري (و يا امثالهم خواهد بود) كه ما را به چالش با احمدينژاد فراخواند. كاسهليساني در دو سوي كاسه.
متأسفم
Monday, June 20, 2005
فاشيسم را طرد كنيم
چهرهي کريه راست
شايد بتوان گفت مهمترين حقيقتي که در انتخابات بيست و هفت خرداد آشکار شد ستروني جناح راست بود. کسب شش ميليون رأي با توسل به همه ترفندهاي طبيعي و ماوراي طبيعي، بسيج خرافات و کينه توزيها و نهايتاً تقلب و اعمال نفوذ، نشانگر محدوديت ذاتي قدرت اين جناح است. تضاد حيات سياسي مردم با ستروني ساختاري هر دو جناح حاکم، بارزترين واقعيت وضعيت فعلي ماست. گنديدن و فروپاشي اسطوره جعلي فاشيسم در نيمه اول قرن بيستم نشان داد که پرسشِ باور يا عدم باور هيتلر و موسوليني به دروغهايشان تا چه حد بي ربط و بيمعناست. مسأله اصلي هم در آن زمان و هم اينک عمل و تأثير واقعي فاشيستهاست، نه حرفها و باورهاي صادق يا دروغين ايشان. مقايسه کوتولههاي دست راستي امروزي ما (که مجلس هفتم انباشته از آنهاست) با فرانکو و پينوشه به واقع نوعي بيانصافي در حق تاريخ است. چهره کريه راستگرايان امروزي بيانگر عطش حقيري براي قدرت است که درقالب ميلي فروخورده براي تحکم به زيردستان و خايهمالي فرادستان تجسم مييابد. اما ماهيت اين قدرت چيست: عوامفريبي با تکيه به دلارهاي نفتي و يارانههاي بيحساب و کتاب، درجازدن در حقيرترين شکل سرمايهداري دولتي، رانتخواري به شيوهي قرون وسطايي حاکميت ايلياتي و مافياي خانوادگي، لاسزدن با اشکال گوناگون استبداد سياسي و ارتجاع فرهنگي، و در يک کلام، تداوم ذلتبارترين سويههاي تاريخ معاصر. اصولگرايان حتي اگر قوه مجريه را نيز تسخير کنند، نادانتر، حقيرتر و متفرقتر از آنند که بتوانند تغييري ساختاري ايجاد کنند. ستروني آنان حتي از شکست هشت ساله تجربه اصلاحات نيز ريشهدارتر و بنيانيتر است. همه واقعيتها، از تجارب خودمان در دو دهه گذشته گرفته تا وضعيت بينالمللي، گواه آنند که نبايد از فرارسيدن شب فاشيسم هراسان شويم و با تأسفي آميخته به شرم به سراغ منجي بعدي بشتابيم. اين امر به معني ناديده گرفتن خطرات دور و نزديک نيست. اولاً پيروزي احمدي نژاد، گذشته از تحميل سرمايهداريِ دولتيِ نيمه استبدادي و کند کردن حرکت در جهت ادغام در بازار جهاني، به طور آني و بيواسطه معادل تخريب و پسروي در بيشتر حوزههاي فرهنگي، علمي، هنري است. ثانياً تا آنجا که به حقوق سياسي و مدني مربوط ميشود نيز اين پيروزي صدمات جبرانناپذيري به بار خواهد آورد. اما خطر اصلي به حوزه روابط خارجي مربوط ميشود. جهان ما مغشوشتر از آن است که احتمال بروز فاجعه به واسطه بلاهت يک فرد يا محفل را منتفي سازد. اگر امروز ذات راستگرايي در چهرهاي کريه نمود مييابد دليلش را بايد در ماهيت اين ذات جست:
قدرت سترون که نمود بارز آن را ميتوان در نرم و لطيف شدن و حرکات زنانه صاحبان قدرت مشاهده کرد. آن قدرتي که به رغم همه اختيارات و اعمال نفوذهاي آشکار و پنهان، زبون و ناتوان باقي ميماند، زيرا براساس همه معيارهاي واقعي و در همه بسترهاي تاريخي از روحانيت گرفته تا انقلاب و فرهنگ مدرن، فاقد مشروعيت و هيچکاره است، ضرورتاً به احساس مظلوميت، کينهتوزي و نهايتاً ماجراجويي ميانجامد. خطر اصلي پيروزي جناح راست نيز در همين جاست و همين امر نيز شرکت در دور دوم انتخابات و رأي دادن به هاشمي را ضروري ميسازد. وليکن اگر هراس از شب فاشيسم بيمورد است، فراموش کردن محدوديتهاي گزينهي فوق نيز خطاست. اميدبستن به تغييرات آني و سراسري از بالا، خود موجد شکل ديگري از سرخوردگي و ستروني است. به گفته مارشال برمن، نوعي جنون نيهيليستي وجه مشترک بالاترين و پايينترين اقشار جامعه روسيه در آغاز قرن بيستم بود. به نظر ميرسد در مورد جامعه ما جنون جاي خود را به ستروني بخشيده است. روسيه کوشيد تا با انقلاب از اين دور بسته جنون رها شود، اما اين انقلاب بود که خود به جنوني بزرگتر بدل شد. براي جامعه ما ابداع خلاقانه اشکال جديدي از قدرت (اجتماعي، سياسي، فکري…) و تداوم صبورانه اين خلاقيت، يگانه راه خروج از دور باطل عجز و قدرت است.
شايد بتوان گفت مهمترين حقيقتي که در انتخابات بيست و هفت خرداد آشکار شد ستروني جناح راست بود. کسب شش ميليون رأي با توسل به همه ترفندهاي طبيعي و ماوراي طبيعي، بسيج خرافات و کينه توزيها و نهايتاً تقلب و اعمال نفوذ، نشانگر محدوديت ذاتي قدرت اين جناح است. تضاد حيات سياسي مردم با ستروني ساختاري هر دو جناح حاکم، بارزترين واقعيت وضعيت فعلي ماست. گنديدن و فروپاشي اسطوره جعلي فاشيسم در نيمه اول قرن بيستم نشان داد که پرسشِ باور يا عدم باور هيتلر و موسوليني به دروغهايشان تا چه حد بي ربط و بيمعناست. مسأله اصلي هم در آن زمان و هم اينک عمل و تأثير واقعي فاشيستهاست، نه حرفها و باورهاي صادق يا دروغين ايشان. مقايسه کوتولههاي دست راستي امروزي ما (که مجلس هفتم انباشته از آنهاست) با فرانکو و پينوشه به واقع نوعي بيانصافي در حق تاريخ است. چهره کريه راستگرايان امروزي بيانگر عطش حقيري براي قدرت است که درقالب ميلي فروخورده براي تحکم به زيردستان و خايهمالي فرادستان تجسم مييابد. اما ماهيت اين قدرت چيست: عوامفريبي با تکيه به دلارهاي نفتي و يارانههاي بيحساب و کتاب، درجازدن در حقيرترين شکل سرمايهداري دولتي، رانتخواري به شيوهي قرون وسطايي حاکميت ايلياتي و مافياي خانوادگي، لاسزدن با اشکال گوناگون استبداد سياسي و ارتجاع فرهنگي، و در يک کلام، تداوم ذلتبارترين سويههاي تاريخ معاصر. اصولگرايان حتي اگر قوه مجريه را نيز تسخير کنند، نادانتر، حقيرتر و متفرقتر از آنند که بتوانند تغييري ساختاري ايجاد کنند. ستروني آنان حتي از شکست هشت ساله تجربه اصلاحات نيز ريشهدارتر و بنيانيتر است. همه واقعيتها، از تجارب خودمان در دو دهه گذشته گرفته تا وضعيت بينالمللي، گواه آنند که نبايد از فرارسيدن شب فاشيسم هراسان شويم و با تأسفي آميخته به شرم به سراغ منجي بعدي بشتابيم. اين امر به معني ناديده گرفتن خطرات دور و نزديک نيست. اولاً پيروزي احمدي نژاد، گذشته از تحميل سرمايهداريِ دولتيِ نيمه استبدادي و کند کردن حرکت در جهت ادغام در بازار جهاني، به طور آني و بيواسطه معادل تخريب و پسروي در بيشتر حوزههاي فرهنگي، علمي، هنري است. ثانياً تا آنجا که به حقوق سياسي و مدني مربوط ميشود نيز اين پيروزي صدمات جبرانناپذيري به بار خواهد آورد. اما خطر اصلي به حوزه روابط خارجي مربوط ميشود. جهان ما مغشوشتر از آن است که احتمال بروز فاجعه به واسطه بلاهت يک فرد يا محفل را منتفي سازد. اگر امروز ذات راستگرايي در چهرهاي کريه نمود مييابد دليلش را بايد در ماهيت اين ذات جست:
قدرت سترون که نمود بارز آن را ميتوان در نرم و لطيف شدن و حرکات زنانه صاحبان قدرت مشاهده کرد. آن قدرتي که به رغم همه اختيارات و اعمال نفوذهاي آشکار و پنهان، زبون و ناتوان باقي ميماند، زيرا براساس همه معيارهاي واقعي و در همه بسترهاي تاريخي از روحانيت گرفته تا انقلاب و فرهنگ مدرن، فاقد مشروعيت و هيچکاره است، ضرورتاً به احساس مظلوميت، کينهتوزي و نهايتاً ماجراجويي ميانجامد. خطر اصلي پيروزي جناح راست نيز در همين جاست و همين امر نيز شرکت در دور دوم انتخابات و رأي دادن به هاشمي را ضروري ميسازد. وليکن اگر هراس از شب فاشيسم بيمورد است، فراموش کردن محدوديتهاي گزينهي فوق نيز خطاست. اميدبستن به تغييرات آني و سراسري از بالا، خود موجد شکل ديگري از سرخوردگي و ستروني است. به گفته مارشال برمن، نوعي جنون نيهيليستي وجه مشترک بالاترين و پايينترين اقشار جامعه روسيه در آغاز قرن بيستم بود. به نظر ميرسد در مورد جامعه ما جنون جاي خود را به ستروني بخشيده است. روسيه کوشيد تا با انقلاب از اين دور بسته جنون رها شود، اما اين انقلاب بود که خود به جنوني بزرگتر بدل شد. براي جامعه ما ابداع خلاقانه اشکال جديدي از قدرت (اجتماعي، سياسي، فکري…) و تداوم صبورانه اين خلاقيت، يگانه راه خروج از دور باطل عجز و قدرت است.
مراد فرهادپور
متن فوق از آدرس زير اخذ شده است:
همچنين بيانيه زير براي نفي فاشيسم از سوي نويسندگان تنظيم شده است:
شرايط بحراني و حمايت از هاشمي
همميهنان گرامي؛با توجه به نتايج اعلام شده انتخابات رياست جمهوري كه حكايت از آن دارد كه آقايان هاشمي رفسنجاني و احمدينژاد به دور دوم راه يافتهاند، ما امضا كنندگان بيانيه زير عليرغم آنكه مواضع كاملا متفاوتي در مرحله اول انتخابات داشتهايم، از آقاي اكبر هاشمي رفسنجاني در مرحله دوم انتخابات حمايت كرده و به طور جدي از همگان ميخواهيم تا براي جلوگيري از آنچيزي كه به عقيده ما يك فاجعه بسيار نزديك و در كمين است، به هاشمي رفسنجاني راي دهند. از تمامي فرهيختگان منتقدي كه به آينده و سرنوشت ايران اهميت ميدهند ميخواهيم تا در شرايط كنوني، از بحثها و نقدهاي تفرقهافكن خودداري كرده و ضمن رايدادن به هاشمي رفسنجاني ديگران را نيز دعوت به راي دادن به ايشان كنند.
-امضا كنندگان:
• آرش آذرنگ – محسن آزرم – امير آشتياني- محمد آقازاده - سيد مجتبي آقايي – مهرداد آموزگار - فرناز آهنكوب - • يوسف اباذري - حميدرضا ابك – فرزانه ابراهيمزاده- مهران ابراهيميان - مهرداد ابراهيميان - احسان ابطحي- هوتن ابوالفتحي – مجيد اثباتي - بابك احمدي - پگاه احمدي – رضا احمدي- مهرداد احمدي شيخاني - بابك اخوت- كريم ارغندهپور- سعيد اركانزاده يزدي – نگار اسكندرفر- مجتبي اسكندري – حميد اسلامي - حميدرضا اسلامي – مازيار اسلامي - مرجان اسلاميفر– سعيده اسلاميه - شاپور اعتماد – علي افتخاري مقدم - علي افصحي - مهدي افروزمنش – ساناز اقتصادنيا – پدرام الوندي - نيما اكبرپور – علي اكبريزاده- جليل اكبري صحت- گلي امامي- اسدالله امرايي – اميلي امرايي – مهرداد اميراسكندري - هوشيار انصاريفر – حميد اوليايي- مصطفي ايزدي - هدي ايزدي – مژگان ايلانلو – محسن ايلچي - • عليرضا باغاني – ساعد باقري- نگار باقري - عمادالدين باقي– مريم باقي – شاهين باوي- احمد بختيار – محمد بحرياري - نازنين برادران – پرويز براتي - افسانه براهويي - نرجس برآهويي- جلال برزگر -مسعود برجيان - فاطمه بني اردلان – نگين بهكام – سهامالدين بورقاني – رحمان بوذري - عليرضا بهنام – شاهكار بينشپژوه – حميدرضا بيتقصير – منصور بيطرف• حسين پايا - پرويز پرستويي – بابك پورراد- وحيد پوراستاد – مجتبي پور محسن- امير پوريا - علي پيرحسينلو - داريوش پيرنياكان• سينا تابش - امين تاجيك- زهره تاجيك- بابك تختي - شاهرخ تندروصالح – منصور توكلي• پويا جبل آملي – مريم جعفراقدمي - محمدعلي جعفريه – بهمن جلالي- رضا جلالي – مصطفي جلالي فخر- حميدرضا جلاييپور – محمدرضا جلاييپور- محمد جلائيان برومند - رامين جهانبگلو – • بابك چمنآرا – • مهدي حسني - زهرا حاجمحمدي – حميرا حيدريان - • حسين حاجيان - سيد رضا حسين امين- بزرگمهر حسينپور - امير حسينزادگان – آزاده حسيني - محسن حسيني – آزيتا حقيقي - محبوبه حقيقي – هادي حيدري - • احمد خالصي – مهدي خاكي فيروز- عاطفه خانزاده – فرشيد خاموشي – علي خدابخش - ليلا خدابخشي – جمال خداپنهاني- مهرداد خدير- علي خزاعيفر- پريسا خسروداد - هادي خسروشاهين – الهه خسروييگانه - مريم خورسند – عليرضا خمسه - اشكان خواجهنوري - مريم خوشراد – شيما خيري• بهمن دارالشفايي - مهرزاد دانش - نادر داوودي - خليل درمنكي – علي اصغر دشتي– محمود دردكشان – احسان دلآويز- قاسم دهقان – عليرضا دوستدار – پرستو دوكوهكي- علي دهباشي - خشايار ديهيمي – • سعيد ذوالفقاري• سيروس رادمنش- سيما رادمنش - مهرداد راياني مخصوص – محسن رجبي زرگرآبادي - مهدي رحمانيان – اميرحسين رسايل – نيلوفر رستمي- نرگس رجايي – سيامك رحماني -شاهين رحماني – محمدرضا رستمي – نيما رسولزاده- عليرضا رسولينژاد - حبيب رضايي - سعيد رضويفقيه – منير رضيزاده – فرشته رفيعي - علي رهبر - محمد رهبر – منيرو روانيپور - محمدرضا رييسي – مهتاب رحمتعلي – محمدجواد روح – محسن رهامي• فخري زارع- اردشير زارعي قنواتي - مهدي زعيمزاده – • اميرمهدي ژوله – • رضا سادات - بنفشه سامگيس – محمدعلي سپانلو–فرهاد سپهرام- حسن سربخشيان- مهرداد سرجويي- محمدرضا سرداري - سيما سعيدي –مسعود سفيري– ليلا سميعي - علي اصغر سيد آبادي- حجت سيدعليخاني - امير سيدين - مسعود سيفي اعلا – آندرانيك سيمونيان• داريوش شايگان- محمدرضا شرف – سعيد شريعتي - اعظم شريفي – ساجده شريفي - سيدرضا شكراللهي – ماشااله شمسالواعظين - مريم شهباز زاده- ابوالقاسم شهلايي مقدم- آزاده شهمير نوري – علياصغر شيرزادي - • رضا صابري - قطبالدين صادقي – فهيمه صاحبي- حميدرضا صداقتجم – رويا صدر- رسول صدر عاملي- احمد صدري – محمود صدري – سعيد صديق- نادر صديقي- حامد صرافيزاده – حسن صفدري – سيد مسعود صفوي • سيد مهرداد ضيايي – حميد ضياييپرور• سيدعلي طالقاني – فرشته طائرپور – محمد طاهري- مسعودرضا طاهري - سيد شهابالدين طباطبايي - ريحانه طباطبايي – سيد علي طباطبايي- ناهيد طباطبايي– قاسم طولاني – اله طهماسبي• رضا عامري – سعيد رضا عاملي- محمد عاملي – بهزاد عبدلي - امير عربي – جواد عسگر- مريم عسكري–ليلا عليپور – امير عليزاده - رضا عليزاده - مريم عليزاده - فريدون عموزادهخليلي • فريد غديري - سام غفارزاده – احمد غلامي - محمد غمخوار - دلارام غنيميفرد - موسي غنينژاد - • نيما فاتح- محمد تقي فاضلميبدي- ياسر فاضل ميبدي – فريدون فاطمي – نادر فتورهچي- اعظم فراهاني- عذرا فراهاني - مهدي فراهاني - محمود فرجامي – آرش فرحزاد - سام فرزانه – محمد فرنود – مجيد فروغي- پناه فرهادبهمن - مراد فرهادپور – فرشيد فرهمند نيا- حسن فرهنگي – مرتضي فلاح – عزتالله فولادوند - علي فولادي – • احمد قابل - پيمان قاسمخاني – مهرداد قاسمفر - سهيلا قاسمي – اكبر قاضيزاده- ساناز قاضيزاده - ثمانه قدرخان - حامد قدوسي – علي قديمي - مرتضي قديمي – عليرضا قراگوزلو- فرامرز قرهباغي - محمدرضا قزويني – علي قنبري- مصطفي قوانلوقاجار– محمد قوچاني – • مهران كرمي – حسن كريمزاده– حسين كريمزاده – يوريك كريممسيحي - آزاده كريمي- ايرج كريمي - بهروز كريمي – حسين كريمي- مسعود كريمي- فرشيد كريمي- محمدعلي كريميابرقويي– محمود كشاورز - فاطمه كمالي احمدسرايي – عبدالله كوثري - كاوه كوثري - محسن كوهستاني- شبنم كهنچي- هرمز كي - حسن كيائيان - كاوه كيائيان – علياصغر كيميايي• پژمان گرامي- علي گلپايگاني- سيامك گلشيري - انوشيروان گنجيپور– فرهاد گوران - • شيده لالمي- ليلا لطفي –• زهرا مجتهد – سيد احمد مجيدي- مهسا محبعلي - نيكي محجوب – پژمان محرابي - رضا محدث – ماهان محمدزاده- حسن محمودي – سهيل محمودي- محسن محمدي - سيد ابوالحسن مختاباد – سيد عبدالحسين مختاباد – حجر مرشدي - علي مرشدي جعفر مدرس صادقي– رويا مستانه - علي مصلح حيدرزاده – حميد مصوري- محمد جواد مظفر- سميه مردانه - كاوه مشكات – ابوذر معتمدي – خزر معصومي - حسين معصوميهمداني - علي معظمي – اميد معماريان - نگار مفيد – افروز مقيمي – مهدي مكاري - احمد منتظري - سعيد منتظري - نيلوفر منصوريان – بهاره مهاجر - اميرحسين مهدوي– اميد مهرگان – سيد اصغر موسوي - مينو مومني – سيد علي ميرفتاح - نسرين ميرزايي- كاوه ميرعباسي - • غلامحسين نادي- معصومه ناصري - ماهور نبوينژاد- ابوالفضل نجفي- علي نشاندار - امير نصري - سپيده نظريپور- خسرو نقيبي - محمد نوريفر - مرتضي ناعمه – امير نصري - سپيده نظريپور– مرجان نماينده - مهدي نورعليشاهي – مهدي نوروزيان – محمد نوري - مانا نيستاني - ليلي نيكونظر – حجت نيكويي - • زهرا واعظ – رهام وزيري – وحيد وزيري – حسن وزيني- آرش وطنخواه- خاطره وطنخواه – مرتضي وكيل - مراد ويسي• سيد هادي هاشمي- عزتالله هاشمي - زينب همتي – نيما همداني رجا - • حسين ياغچي – سوشيان يزدانپناه- مهدي يزداني خرم– چيستا يثربي – رضا يكرنگيان - حامد يوسفي – مجيد يوسفي – ابراهيم يونسي –
Tuesday, February 22, 2005
از اينجا هم ميتوانيد داونلود كنيد
راهنمايي:
َas=احمد شاملو
ff= فروغ فرخزاد
he=هوشنگ ابتهاج
hg=هوشنگ گلشيري
mrsk=محمد رضا شفيعي كدكني
ny=نيما يوشيج
op=اكتاويو پاز
lh=لنگستن هيوز
َas=احمد شاملو
ff= فروغ فرخزاد
he=هوشنگ ابتهاج
hg=هوشنگ گلشيري
mrsk=محمد رضا شفيعي كدكني
ny=نيما يوشيج
op=اكتاويو پاز
lh=لنگستن هيوز
Sunday, January 09, 2005
آدرس كتابها
انسان بيصليب معاصر
بر تپههاي تيرهي شب ايستاده است
انسان بيصليب معاصر
پيغمبر ستارهي مفقودي است
بر تپههاي تيرهي شب ايستاده است
انسان بيصليب معاصر
پيغمبر ستارهي مفقودي است
.............
سعيد سلطانپور
...............
گروهي كه در ياهو ايجاد كردم هماكنون حاوي كتابهايي است كه ميتوانيد از آن براي گذران دوران فراغت خود استفاده نماييد
كتابها بر اساس رويكردي كه داشتهاند در آدرسهاي زيرقرار داده شدهاند. به ياد داشته باشد كه براي پيادهكردن فايلها بايد عضو گروه شويد. همة فايلها به صورت پي دي اف ميباشد؛ مگر آنكه در فرمت ديگري ارائه شده باشد و توضيح لازم ارائه شده باشد
آدرس گروه
خطابهي ويليام فالكنر براي دريافت جايزه نوبل ادبيات
----------------------
اشـعـار فـارسـي
********
فروغ فرخزاد
+++++++++++++++++
هوشنگ ابتهاج - هـ. الف. سايه
++++++++
هوشنگ گلشيري
++++++
نيما يوشيج
+++++++++++++++++++
محمد رضا شفيعي كدكني - م. سرشك
++++++
احمد شاملو
+++++++++++++++
سعيد سلطانپور
********************
***************
*********
******
***
*
تـرجـمـه اشـعـار خـارجـي
++++++
برتولت برشت
++++++++
اكتاويو پاز
+++++++
پابلو نرودا
++++++
لنگستن هيوز
++++++
تي. اس. اليوت
+++++++++++++++
فدريكو گارسيا لوركا
***********
فـلـسـفـه و انـديـشـه
+++++++++
مكتب فرانكفورت
++++++++++++++
گئورگ ويلهلم فردريش هگل
++++++++
پست - مدرنيسم
Subscribe to:
Posts (Atom)